نظرات ()
حالا احمد چلبی برای اولین بار داستانش را خودش روایت میکند. قضیه بازدیدش از یک زندانی به نام صدام حسین را به یاد میآورد و از جنگ آمریکاییای که او را سرنگون و زندانی کرده بود حکایت میکند. داستان آنچه پیش از جنگ رخ داد و مواضع ایران را روایت مینماید و از خطاهایی که پس از پیروزی آمریکا ایجاد شد میگوید. از روابطش با پل برمر حرف میزند، مردی که عراق پس از سرنگونی نظام صدام در قبضه او قرار گرفت.
گروه بینالملل رجانیوز: ایامی که در آن به سر میبریم، یادآور چنین روزهایی در 13 سال پیش است، وقتی که در مراسم دید و بازدید عید نشسته بودیم و از طریق پخش مستقیم شبکهی خبر، بمباران بغداد را تماشا میکردیم! حملهی آمریکا و متحدانش به عراق و پیروزی سریعش بر صدام و سپس جریاناتی که پیش آمد و عراق را تبدیل به باتلاقی برای آمریکا و متحدانش کرد، در ذهن همهی ما هست، اما دانستن برخی پشتپردههای این اتفاقات و خصوصا مروری بر سیر برخی مبارزات سالهای آخر حکومت صدام حسین که در نهایت منجر به حملهی آمریکا به این کشور شد، بسیار جالب است، خصوصا اگر روای آن کسی باشد که در قلب وقایع حضور پررنگ (و به تعبیر بسیاری، پررگترین حضور) را داشته است.
احمد چلبی، کسی است که بسیاری او را «عامل مستقیم ایران» و بسیاری «عامل مستقیم آمریکا» میدانند! همین که دو تحلیل در دو سر طیف درباره یک شخص واحد مطرح است نشان میدهد که با چه فرد خاصی طرفیم. شبهات و سؤالاتی که پیرامون نقش او وجود دارد هم سر به فلک میزند، و صد البته خاطراتش، گنج شایگانی است از نکات ناگفته و وقایع شنیده نشده دربارهی پس پردههای سیاست عراق، منطقه و جهان.
احمد چلبی چند سال قبل در گفتگو با خبرنگار معروف جهان عرب، غسان شربل به بازخوانی خاطراتش از وقایع آخر حکومت عراق و سپس حملهی آمریکا به این کشور و وقایع پس از آن نشست. مدتی بعد غسان شربل، این گفتگوی تفصیلی را در کنار سه گفتگوی تفصیلی دیگرش دربارهی صدام و عراق (که هر کدام دورهای از حیات صدام را پوشش میدادند) گذاشت و آنها را در کتابی با عنوان «صدام از اینجا رد شده است» منتشر نمود. خود او در این کتاب و به عنوان مقدمهی مصاحبهاش با احمد چلبی نوشته است:
«هر کتابی درباره حملهی آمریکا به عراق منتشر میشود یا هر وقت که از این ریسک جنونآمیز بوش صحبت میشود، اسم دکتر احمد چلبی (رئیس حزب «کنگرهی ملی عراق») حتماً به میان میآید. عراقیها و اعراب بسیاری هم هستند که حرفهای تند و تیزی درباره او میزنند.
این کتابها و مقالهها و صحبتها، ذکاوت این مرد و نقش تعیینکنندهاش را در سرنگونی نظام صدام حسین کتمان نمیکنند، ولی اکثرشان سیلی از اتهامات سنگین را هم متوجه او مینمایند: «او کسی است که آمریکاییها را به جنگ با عراق واداشت» «او همان کسی است که آمریکایی ها را به گرداب عراق کشاند» «او همان کسی است که دستگاه اطلاعاتی آمریکا را فریب داد و چند شاهد قلابی دست و پا کرد که قضیهی سلاحهای کشتار جمعی و آزمایشگاههای متحرک را از خودشان دربیاورند»، «او همان کسی است که توانست بزرگترین رسانههای آمریکایی و از آن طریق، افکار عمومی تنها ابرقدرت جهان را فریب بدهد و گمراه کند»، «او همان کسی است که توانست موافقت ایرانیهای با تصمیم آمریکا برای حمله به عراق را به دست بیاورد و بعداً هم اطلاعات سریای را به اطلاع ایرانیها رساند که آمریکاییها را بر آن داشت که به دفتر کارش حمله کنند»، «او کسی است که سازمانش سالها از حمایت مالی آمریکا برخوردار بود ولی آمد و جریان «بیت شیعی» را [ضد آمریکاییها] تأسیس کرد»، «او همان کسی است که در تصویب قانون «آزادسازی عراق» [در کنگرهی آمریکا در دهه 90 میلادی] نقش داشت و بعداً هم نئومحافظه کاران را قانع کرد که سرنگون کردن صدام فرصت آنها برای تغییر عراق است و آنها هم از بعد حملات 11 سپتامبر به سرعت این فرصت را مغتنم شمردند و به عراق حمله کردند»، «او کسی است که خیال میکرد بعد از حملهی آمریکا رئیس جمهور عراق خواهد شد و وقتی به آرزویش نرسید، شروع کرد به ستیزهجویی و حمله و سنگاندازی و برانگیختن طرفهای مختلف آمریکایی ضد هم»، و ... . غیر از این اتهامات سیاسی، اتهاماتی شخصی درباره «دست داشتن در فساد مالی» هم به او میزنند.
من هم این اتهامات را میخواندم و میشنیدم ولی این آدم را نمی شناختم و او را از نزدیک ندیده بودم. داستان این شخص، متفاوت و حساسیت برانگیز بود؛ چراکه تا پیش از این هیچوقت نشده بود که یک شخص عرب را متهم کنند که نقشی ایفا کرده که موجب تغییر موازین قوا هم در عراق و هم در منطقه شده باشد.
رفیق سیاستمداری داشتم که به من نصیحت کرد که برای گفتگو به این آدم نزدیک نشوم چرا که صرف بازکردن باب گفتگو با چلبی، (به قول این رفیقم) مخالفت «دریایی از دشمنان» را برخواهد انگیخت.
نصیحتش بیشتر تحریکم کرد که به سراغ چلبی بروم! مطبوعات دنبال آدمهای معصوم نیست، و با داستان قدیسها هم سر و کار ندارد.
حالا احمد چلبی برای اولین بار داستانش را خودش روایت میکند. قضیه بازدیدش از یک زندانی به نام صدام حسین را به یاد میآورد و از جنگ آمریکاییای که او را سرنگون و زندانی کرده بود حکایت میکند. داستان آنچه پیش از جنگ رخ داد و مواضع ایران را روایت میکند و از خطاهایی که پس از پیروزی آمریکا ایجاد شد میگوید. از روابطش با پل برمر حرف میزند، مردی که عراق پس از سرنگونی نظام صدام در قبضه او قرار گرفت و ارتشش منحل شد و حزب بعث ریشه کن گردید و دزدیهای فجیعی به وقوع پیوست.
داستان تلاش طولانیاش را روایت میکند، تلاشهایی که وقتی بذل نمود که برداشت کرد سرنگونی صدام بدون راضی کردن آمریکا به سرنگونی او، محال است.
این داستان سالهای طولانیای است که در خلال آنها، پای احمد چلبی به راهروهای کنگره و سی آی ای و وزارت دفاع و به محافل تصمیمساز آمریکا باز شده بود.»
[احمد چلبی]
گروه بینالملل رجانیوز، با توجه به اهمیت فراوان بحث عراق در استراتژیهای کلان سیاسی- نظامی- فرهنگی جمهوری اسلامی و همچنین اهمیت تاریخی این مباحث (در کنار خوادنی بودن آنها)، ضمن تأکید بر اینکه مطالب وارده در آن لزوما مورد تأیید صد در صد رجانیوز نیست و تنها از جهت حفظ امانت به صورت کامل ترجمه شده، اقدام به ترجمهی بخش مصاحبهی احمد چلبی از این کتاب نموده است که میتوانید از فردا، این ترجمه را در رجانیوز بخوانید.
(گفتنی است که چندی پیش، قسمتهای اول تا چهارم این سلسله خاطرات منتشر شد که به دلایلی ناتمام ماند، و از فردا، این سلسله از بتدا و به صورت کامل و روزانه تقدیم خواهد شد.)
نویسنده : لبیک
تاریخ : شنبه 95/1/7
زمان : 12:7 عصر